لذت حضور - مستانه

مستانه

سلام.در این وب بخشی از دغدغه ها،دل نوشته ها واحیاناًخاطرات مرا می خوانید.با نظرات ارزشمندتان مرا راهنمایی کنید.

لذت حضور

به نام خدای مهربان

سلام

دیروز ما رفتیم قم برای تشٌرف به حرم حضرت معصومه (س)و مسجد جمکران .از چند روز قبل قرار گذاشته بودیم. من این دفعه با خودم قرارگذاشتم برای رفتن به قم آماده باشم یعنی یه قم خوب و ارزشمند برم .اما تا روز سه شنبه کاری برای آماده شدن نکردم چه بسا گناه هم کردم .فکر نمی کردم این دفعه زیارتم قشنگ باشه .تا توی اتوبوس که سوارشدیم اول با بچه ها می خندیدیم ویه چیزهایی هم خوردیم بعد اتوبوس فیلم قلقلک رو پخش کرد.اینجا بود که تازه تصمیم گرفتم برم تو فکر.قلقک وجمکران چه سنخیتی باهم دارن؟!!!

بعددیگه به قولی هرکس رفت تو پوست خودش .البته اونایی که دوست نداشتند ندیدن. منم یه هدفن گذاشتم تو گوشم و ابا حمزه گوش کردم.تازه شروع کردم از خدای خودم معذرت خواهی کنم.همش می گفتم این عفوک الجلیل .علی رغم اینکه از خودم نا امید بودم فکر نمی کردم الان که دارم می رم زیارت حال خوشی پیدا کنم تا اینکه رسیدیم جمکران. دعای توسل جمکران بودیم. اواخر دعای توسل روضه ی حضرت عباس(ع)خوندن.بعد آقای مداح گفت به دستاتون نگاه کنید.گفت می تونید دستاتون رو بگیرید بالا با خداتون نجوا کنید..گفتم خدایا شکرت که به ما دست دادی که وقتی با تو صحبت می کنیم دست نیاز به سمت تو دراز کنیم .وقتی فکر کردم دیدم چقدر وقتی موقع دعا دستامو بالا می برم،آرامش می گیرم .بعد چندتا جوون خوش تیپ دیدم .این دفه به خودم اجازه ندادنم همینجور در موردشون فکر کنم. وقتی فکر کردم که الان همه ی این جمع حاضرو امام زمان(عج)خودشون دعوت کردن. دیگه حس زیبایی نسبت به همه داشتم.

بعد اومدیم قم،اول بگم: خوشگل ترین حضرت معصومه (ع)ای که تو عمرم زیارت کردم بود.

وقتی رفتیم قم،هوای ذلم ابری بود،از اینکه دلم بارونی نمی شد عصبی بودم.آخه وقتی هوا ابریه بارون که می باره آلودگی هاروپاک می کنه.و هوا تمیزمی شه منم می خواستم قلبم آلودگی هاش ازبین بره.بعد یه دفه دلم بارونی شد.انقدر زیبا که خودم مونده بودم ...